کد مطلب:94421 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

خطبه 004-اندرز به مردم












[صفحه 85]

( طلحه ) یكی از اصحاب رسول خدا بود كه در بعضی از جنگها، مانند: احد و تبوك با سپاهیان اسلام می جنگید. پس از كشته شدن عثمان و به خلافت رسیدن علی (ع )، چون مولای متقیان او را به حكومت بصره منصوب نكرد، طلحه سر از اطاعت پیچید و در جنگ جمل با زبیر، جزو شورشیان و طرفداران عایشه درآمد و سرانجام در همان جنگ كشته شد. زبیر نیز یكی از اصحاب رسول اكرم بود كه در جنگهای بدر، احد و خندق و فتح مكه در كنار محمد (ص) می جنگید. در فتح مصر به عمروعاص كمك كرد و پس از كشته شدن عثمان چون علی (ع) وی را به حكومتی نگماشت بنای مخالفت گذاشت و در جنگ جمل با طلحه جزو طرفداران عایشه علیه یاران علی (ع) جنگید. سرانجام پس از شكست خوردن شورشیان فرار كرد و در راه مكه كشته شد در گفتار جاودان علی (ع )، از ایندو بسیار یاد شده و زشتی كردارشان موجبی برای عبرت دیگران گردیده. اینك نخستین گفتار او را درباره آنان بخوانید تا از دریچه چشم علی آنان را ببینید و بشناسید می بینید كه طلحه و زبیر هم جان بحق تسلیم كرده اند آنزمان كه تاریكی گناه بر دلهاتان سایه افكنده، و در این تیرگی كفران درمانده بودید، ما مشعل پر فروز ایمان و هدایت را فراراهتان گر

فتیم، و چشم جان و دلتان را آگاه و بینا كردیم و شما تا به اوج سیادت و سعادت رسیدید، با نخستین فروغ و طلیعه آفتاب هدایت، از نهایت شكنجه نادانی و شرك، و تیرگی شبهای كفران، نجات یافتید و به وصال توحید نایل شدید ناشنوا باد آن گوشی كه ندای حق جل علا را شنید و آنرا نشنیده گرفت! چگونه آن گوش آوای نرم و آرام مرا تواند شنید كه فریاد پر طنین فرستاده خدا را نشنیده گرفت هرگز نمیرد آن دلی كه از خشم پروردگار لرزان و گریان است

[صفحه 86]

من پیوسته آماده آن دمم، كه شما به وفای عهد من بی وفا شوید و پیمان مرا بشكنید در سیمای آرامتان نیك می بینم كه چگونه زر و زیور دنیا چشمانتان را خیره كرده و فریفته آن شده اید. حجاب و ردای دینی من مانع از آن بود كه شما مرا نظاره كنید اما، پاكی وجدان و بیداری جان و فروغ ایمان، مرا بر همه اسرار نهان شما دانا و بینا كرد. برای هدایت و پیشوائی شما هنگامی بپا خاستم كه شما در جهل و كفران و عناد و عصیان، در كوره راههای دشوار نادانی و گمراهی گرد هم آمده و از پای افتاده و درمانده بودید. در عطش هدایت می سوختید و چاه می كندید و آب نمی یافتید امروز به شما لالها و كوردلان زبانی گویا و دلی بینا بخشیدم. ناپایدار باد اعتقاد كسی كه از من دوری گزید، چه آنزمان كه پرتو ایمان و اعتقاد، مرا در كام انوار خود كشید، هرگز شك و تردیدی بدل راه ندادم هراسی كه موسی (كه سلام ما بر او باد) بدل داشت از بیم آن نبود كه جانش در هلاكت اوفتد، بلكه ترسش از این بود كه مبادا قدرتمندان و تبهكاران، حق را پایمال خواسته های پلید خود كنند. امروز من و شما بر دو راهی حق و ناحق، روا و ناروا، اسیریم. بی شك، آنكه بوجود چشمه وصال و آب حیات، ایمان و اعت

قاد داشته باشد، از عطش، اندیشناك نیست و رنج تشنگی نبرد


صفحه 85، 86.